معاونت پژوهشى مدرسه عالى امام خمینی، وابسته به مرکز جهانى علوم اسلامى نشست علمى «عاشورا از نگاه اهل سنت» را با حضور استادان و پژوهشگران در تاریخ 15 بهمن 1383 برگزار کرد.
در این نشست حجت الاسلام ناصرى داودى، مدیر گروه تاریخ تشیع پژوهشکدهى سیره، سخن گفت و نهضت عاشورا را یکى از ماندگارترین و پراثرترین نهضتها و جریانهاى تاریخى دانست که فراتر از یک فرقه در طول تاریخ اثرگذار بوده است، بلکه مرزهاى فرقهاى مذهبى و حتى دینى و جغرافیایى را در نوردیده و دانشمندان، علما، سیاستگذاران و اصلاحگران را در خارج جهان اسلام نیز به خود جذب کرده است.
متن سخنرانى ایشان در پى مىآید و مطالب مطرح شده در میزگردى با حضور استاد پیشوایى و استاد یوسفى و غروى و دکتر اللهاکبرى در یادداشت بعدى خواهد آمد.
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث را با اجازه اساتید و حضار گرامى آغاز مىکنیم. نهضت عاشورا یکى از ماندگارترین و پراثرترین نهضتها و جریانهاى تاریخى است که فراتر از یک فرقه در طول تاریخ اثرگذارى داشته است. بلکه مرزهاى فرقهاى مذهبى و حتى دینى و جغرافیایى را در نور دیده است و در وراى حتى ملت و امت اسلامى داراى اثرگذارى بودهاست و دانشمندان، علما، سیاستگذاران و اصلاحگران را در خارج جهان اسلام نیز به خود جذب کردهاست، چندان که آنان نیز به الگوبردارى و تحقیق و کنکاش در باره این حادثه عظیم پرداختهاند. متأسفانه بسیارى از شیعیان بر این پندارند که حادثه عاشورا یا گرامىداشت و نکوداشت شهادت امام حسین(ع) و یارانش در عاشوراى 61 هجرى اختصاص به جامعه شیعى دارد. حوادث جدیدى که در سالهاى اخیر توسط بعضى افراطىها و بعضى از متحجرین که در اقلیت محض در جامعهاسلامى هستند رخ داده و مىدهد، نشان مىدهد که دستهاى پیدا و پنهان دشمنان در کار است. همچنین این ذهنیت را بیشتر تقویت مىکند که عاشورا به جامعه شیعه اختصاص دارد و پاسداشت شهادت سالار شهیدان و یارانش مخصوص جامعه شیعه است.
با نگاهى اجمالى به تاریخ بهروشنى دریافت مىشود که حادثه عاشورا به هیچوجه اختصاص به جامعه شیعه نداشته است. همانطورى که فراتر از جامعه اسلامى نیز اثرگذار بودهاست. بنده در این وقت محدود تلاش دارم مجموعه مطالبى را خدمتتان عرض کنم که چه بسا دلیل کمبود وقت و کاربرى بودن این نشست علمى از لحاظ سامانه و آرایش با آنچه که به صورت مکتوب در بعضى جاها ارائه دادهام تفاوت داشته باشد. یعنى تنها بُعد علمى با توجه به زمان، مکان، و شرکتکنندگان مطرح نیست بلکه مقدارى هم بعد کاربردى لحاظ شده است. در واقع با مطالبى که خدمتتان عرض کردم متوجه فرضیه گفتار امروزم شدید. اینکه عاشورا و نگرش و پاسداشت شهادت سالار شهیدان به عنوان یک مبنا و معیار مىتواند گفتمان بین المذاهب باشد.
عاشورا نه تنها اختصاص به جامعه تشیع ندارد، بلکه مىتواند به عنوان یک مبناى گفتمان و یک سوژه قابل بحث و یک معیار و محور مشترک و قابل توجه در میان مذاهب مطرح باشد و مبناى گفتمان بین تشیع و تسنن باشد.
امروز مىخواهم این فرضیه را به اثبات برسانم که عاشورا مبنایى براى گفتمان بین المذاهب، بین شیعه و سنى است و محور بسیار ارزشمندى است، بهطورى که بعد از قرآن کریم و اهل بیت و با توجه به اهمیتش مانند اهل بیت و مهدویت و محورهایى از این قبیل مىتواند مبناى گفتمان بینالمذاهب باشد و مشترک باشد.
نخستین امرى که براى اثبات این مطلب مىخواهیم اشاره کنیم، احادیث مورد اتفاق اهل سنت نسبت به مقام و جایگاه سیدالشهدا از دیدگاه حضرت پیامبراکرم(ص) باشد. وقتى ما منابع اصلى حدیثی، تاریخی، رجالى و حتى کلامى اهل سنت را مىبینیم بهخصوص صحیح بخارى را که در نظر اهل سنت بعد از قرآن «مما لاریبفیه» تلقى مىشود، مىبینیم احادیث و روایات متعددى نسبت به عظمت و جایگاه امام حسین(ع) از دیدگاه پیامبر اکرم(ص) وجود دارد.
در بقیه کتب صحاح هم احادیثى وجود دارد که مىتواند این امر را اثبات کند. بنده موارد متعددى را از صحاح سته آوردهام. احادیث «حسین منی و أنا من حسین» از پیامبراکرم(ص)، یا «الحسن والحسین ریحانتان من هذه الامة» یا حدیث کسا و احادیث متعدد دیگر را که شخصیت بىمانند امام حسین(ع) را نشان مىدهد همچنین درباره اینکه پیامبر(ص) چهقدر امتش را ترغیب کردهاست که این دو شخصیت و یادگارش را باید گرامى بدارند و آنها را که این عزیز را یارى مىکنند دعا کردهاست احادیث متعددى وارد شدهاست. از دیدگاه اهل سنت و بنابر مبناى آنها در حدیث، پیروى از حضرت امام حسین(ع) و محبت آن حضرت و یارى رساندن به ایشان بهخصوص در حادثه عاشورا به عنوان یک اصل در میان اهلست پذیرفته شدهاست. این احادیث در صحیحمسلم، سننابوداوود و سنن ابنماجه ترمزى با بیانها و کمیتهاى متفاوت آمدهاست و در مجموع تردیدى باقى نمىگذارد در اینکه اهل سنت باید بپذیرند که امام حسین(ع) نزد پیامبراکرم(ص) یگانه دوران بودهاست. مورد دوم براى اثبات فرضیه پیامهاى عاشورا و دکترین عاشورا مىباشد. انقلابعاشورا بنابر تاریخ پذیرفته شده اهل سنت که مهمترین آن مقتل ابىمخنف مىباشد و همانطورى که مىدانید در منابع متعدد تاریخى اهل سنت پذیرفته شدهمىباشد و بعد مقاتلى دیگر که در منابع فعلى اهل سنت از آنها استفادهشدهاست و نزد مورخان آنها قابل قبول مىباشد، در اینها قسمتى از خطبههاى حضرت آمدهاست این خطبهها داراى پیامها و دکترینى مىباشد که اختصاص به شیعه ندارد بلکه شامل بشریت مىشود؛ امر به معروف، نهى از منکر، مبارزه با فساد و تبعیض، اجراى عدالت و… استفاده از اصول صحیح، پاىبندى به اصول و مکتب، استفاده نکردن از وسائل نامشروع مانند ترور براى اهداف مشروع و دهها پیام و هدف و دکترین که در این انقلاب وجود دارد شامل جامعه اهل سنت و شیعه مىشود، همانطورى که اصلاً برد جهانى دارد. چنانکه حتماً مستحضر هستید بزرگترین مصلحان و انقلابیون جهان و متفکران غیر مسلمان مانند گاندى و امثال او یا حتى بعضى شخصیتهاى دیگر شرق و غرب این پیامها را دریافت کردهاند و شیفته مکتب حسین(ع) و شخصیت او و عاشورا شدهاند. درست است بعضى از منابع و مقاتل مربوط به اهل سنت، به خطبهها نپرداختهاند، ولى بحث علمى و کاملاً مناظرهاى مىتواند آنها را ملزم به پذیرش این واقعیتها نمود.
چنانچه قدر متیقنهاى پیام کربلا را در نظر بگیریم، این خود باعث مىشود که اهل سنت اینها را بپذیرند. و این اصول را نتوانند رد کنند. این خود مىتواند یکى از عوامل و پارامترهایى باشد که بپذیرند که مسأله عاشورا اختصاص به تشیع ندارد.
من اصول و موارد متعددى را آوردهام که به جهت اختصار و محدودیت وقت به آنها اشاره نمىکنم.
شخصیت سیدالشهدا در منابع اهل سنت
موضوع بعدى شخصیت و منش شخص سیدالشهدا (علیهالسلام) است.
با قطع نظر از احادیث نبوی، شما وقتى شخصیت این بزرگوار را در منابع روایی، تاریخى و رجالى اهل سنت مطالعه مىکنید، کمترین ایراد را از لحاظ شخصیت، سابقه دینی، مبارزه با ظلم و صفاتعالى انسانى تا موقع شهادت مىبینید. بسیارى از صفات که از نظر ما گاهى ممکن است غلوآمیز باشد در منابع اهل سنت وجود دارد که در منابع شیعه یا کمتر وجود دارد یا از منابع اهل سنت وام گرفتهشده است. خود این امر نیز مىتواند منابع گفتمان بین شیعه و اهل سنت باشد.
پیامدها و حوادث خارقالعاده همزمان و بعد از عاشورا
اصل دیگر نسبت به عاشورا از دیدگاه اهل سنت، پیامدهاى عاشورا مىباشد. در این بخش اهل سنت بیشتر مطلب دارند. یعنى آثار و پیامدهاى خارقالعاده شهادت امام حسین(ع) و یارانش را، در منابع تاریخی، روایى و رجالى و مقاتل آنها بیشتر پرداختهشدهاست. و شیعیان یا نپرداختهاند یا به صورت محدود و پراکنده از منابع اهل سنت استفادهکردهاند. حوادثى مانند ظاهرشدن حمره آسمانى بعد از شهادت حضرت به مدت 6 ماه و حتى در بعضى بیابانهاى عراق و شام و بصره خون باریدن از آسمان و پرشدن خیمهها از خون، این را شیعیان مطرح نکردهاند ولى اهل سنت در منابع خود آوردهاند یا مسأله قرائت قرآن توسط راس بریده سیدالشهدا(علیهالسلام) در کربلا کوفه و شام. یا از زیر سنگهاى بیتالمقدس همزمان و بعد از عاشورا خون جوشیدن یا ابتلاى تمسخرکنندگان و قاتلان امام حسین(ع) به عقوبتهاى دردناک دنیوی، یا صداها و مرثیهها و اشعار حتى رثایى شنیدن از جاها و مناطقى که افراد خواننده معلوم نیست.
یا بحثهاى دیگر از این قبیل مانند؛ مسلمان شدن تعدادى از مسیحیان با مشاهده تلاوت قرآن توسط سر بریده و خوابهاى عجیب که از اصحاب مورد پذیرش اهل سنت نسبت به عاشورا نقلشدهاست. یا تبدیل قاروره پر از خاک به خون همزمان با حادثه عاشورا. نمونههاى زیادى از این قبیل داریم که عظمت شخصیت امام حسین(ع) را نشان مىدهد و دیدگاه اهل سنت را از لحاظ تاریخى نسبت به عظمت این شخصیت بیان مىکند؛ بیشتر روایان اینگونه حوادث که پیامدهاى عاشورا را بیان کردهاند یا بصرى بودهاند یا شامى که عمدتاً با عثمانىالهوى اینها تفسیر و معرفى شدهاند.
دیدگاه دانشمندان اهل سنت
بعد از این موضوعات بحث به نظرات دانشمندان اهل سنت مىرسد که در واقع این بخش از بحث داراى چالشها و بحثهاى بیشتر و علمىتر مىباشد.
عمدتاً دیدگاه اهل سنت اصلاً مىتواند یک پارامتر باشد براى اینکه اینها در گذشته نسبت به حادثه عاشورا چه دیدگاهى داشتهاند و همچنین دیدگاههاى بزرگان اینها که در طول قرون مطرحشدهاست و بهطور مسلسل در کتابها آمدهاست و امروز در دست ما مىباشد، همین دیدگاه خود یکى از پارامترهایى مىباشد که بتوانیم بگوییم مسأله عاشورا یک مسأله مشترکى است و اهل سنت نسبت به عاشورا همان مقدار باید تعلقخاطر نشان بدهد که تشیع نشان مىدهد.
اما چگونه اهل سنت وارد شدند؟ جهت توضیح بیشتر باید با توجه به منابع آنها با دو رویکرد عاطفى و تحلیلى ـ اجتهادى بحث کرد.
یک: رویکرد عاطفی
نقطه عطف این رویکرد توجه به نفس مظلومیت است. حادثه عاشورا با توجه به مقام سیدالشهدا(ع) و یارانش، و با توجه به اینکه فرزندان پیامبرند و بعد از نیمقرن چگونه در صحراى کربلا شهید مىشوند، با چه جرمى کشته مىشوند؟ پیام آنها چیست؟ بر سر فرزندان و زنان آنها چه مىآید؟ بر سر اجسادشان چه مىآید؟
این بعد رثایى حادثه وقتى مورد توجه اهل سنت قرار گرفته است آنها به اتفاق، این حادثه را محکوم کردهاند. نسبت به این حادثه عاشورا اظهار اندوه کردهاند. اگر تا قرن پنجم و ششم احیاناً این شایعه وجود داشت که در شام تعدادى ناصبى وجود داشته که سالگرد عاشورا را جشن مىگرفتهاند یا تعدادى اموى پرستها یا یزید پرستها این کار را کردهاند، دیگر امروز این نظریه در میان اهل سنت، حتى جریان وهابیت، طرفدار ندارد که مظلومیتها را و تشنگى و اسارت خاندان پیغمبر(ص) را نقل کند و نسبت به آن بىتفاوت باشد. بنابر منابع موجود همه اهل سنت اظهار حزن کردهاند.
دو: رویکرد اجتهادى _ تحلیلى
اما حادثه عاشورا همانطورى که مىدانید تنها جنبه رثایى نداشت بلکه ظالمیت بود. سیاه و سفید بود. گروهى ظالمان و عاملان این جنایت بودند. در واقع اگر کربلا را یک انقلاب در نظر بگیریم؛ بالآخره انقلابیون و شهدایى بودند، ضد انقلاب و مخالفانى داشتند.
حادثه عاشورا با پیامها و مقدمات مشخص، با اهداف روشن با زمینهسازىهاى روشن انجام گرفت. پس نسبت به عاملان این جنایت و مباشران آنها و افراد ساکت این قضیه چگونه باید برخورد کرد؟ اینجاست که در میان اهل سنت اختلاف نظر پیدا شدهاست و عمدتاً به دو طیف مجزا تقسیم شدهاند. دستهاى که اکثریت اهل سنت آن را تشکیل مىدهند و دستهاى که در اقلیت مىباشند.
مسأله لعن بر یزید
این که بنده عرض کردم مىشود از دیدگاههاى اهل سنت براى اشتراک آنها در عاشورا وام گرفت و استفاده کرد، هم با رویکرد عاطفى آنها بود و هم با اکثریت آنها. اکثریت اهل سنت نسبت به حادثه عاشورا وقتى با رویکرد تحلیلى و اجتهادى هم برخورد کردهاند، موضع روشنى گرفتهاند، به طورىکه آن بعد عاطفى را نیز تکمیل مىکند و جالب است که نقطه عزیمت و بیت العزال این موضعگیرى اهل سنت را در مسأله جواز لعن و عدم جواز لعن یا وجوب لعن یزید و عدم وجوب آن باید جستجو کرد. این جاست که معرکه آرا مىباشد. آیا یزید که باعث جنایت کربلا است، مىشود مورد لعن قرار بگیرد یا به تعبیرى واجب اللعن است، یا اینکه نمىشود لعن کرد؟ در این جاست که معرکه آرا است و بحثهاى فراوان شکل گرفته است.
اکثریت اهل سنت دیدشان این است که یزید بعد از واقعه عاشورا و ارتکاب این جنایت بىمانند تاریخى کافر شد و واجباللعن شد. یک طیف اقلیت آمدهاند نسبت به این مسأله اظهار نظر کردهاند و توجیهات مختلف را مطرح کردهاند. بنده با یک تحقیق نه چندان اجمالى بلکه تفصیلى که داشتم تقریباً تسلسل این نظریه اکثریت را یادداشت کردم.
اکثریت موافقین لعن بر یزید
قبل از این که صاحب نظران اهل سنت وارد معرکه شوند اصلاً لعن بر یزید و محکوم نمودن او و اینکه به عنوان فرد شماره یک در جنایت عاشورا متهم شود از داخل خاندان اموى بروز پیدا کرد. فرزند یزید، معاویهبن یزید، وقتى بعد از مرگ یزید به قدرت مىرسد، مدت 40 روز حکومت را به دست مىگیرد خودش در همین 40 روز اظهار مىدارد، بنابر گزارشهاى اهل سنت، که بنده شایستگى حکومت ندارم. معاویه خلافت را از دست کسى گرفته که نسبت به او شایستهتر بود و یزید پدر من نیز به ناحق خلافت را غصب کرد و کسى را که نسبت به خلافت شایسته بود به شهادت رساند. از این به بعد ما در میان امویان عمربن عبدالعزیز را داریم که خوش نامترین خلیفه اموى در میان اهل سنت مىباشد، وقتى در حضورش یکى از افراد اهل سنت یزید را امیرالمومنین خطاب مىکند، ایشان دستور مىدهد که طرف را باید 40 یا 80 ضربه شلاق بزنید. و از این به بعد در میان خانواده اموی، ابوالفرج اصفهانى را داریم که لعن یزید را مىکند. بعد از آن جاحز و قبل از جاحز، از حسن بصرى این مسأله لعن آغاز مىشود. اگر بزرگان اهل سنت را در نظر بگیریم به صورت کاملاً پیوسته ما مسأله وجوب لعن یزید را در میان اهل سنت داریم؛ حسنبصری، ابوحنیفه، عبدالحمیدبن جعفر، ابنعجلان، عمربنجاحز، عبدالقاسم سلیمان طبرانی، قاضى ابوالعلاى حنبلی، ابوالقاسم شافعی، محمد بن طلحه دمشقی، عبدالفرج بن جوزی، ابومظفر شمسالدین سبط جوزی، سعدالدین تفتازانی، شمسالدینذهبی، جلالالدین محمد مولوى بلخی، حمدالله مستوفی، عبدالرحمنبنخلدون، على بن محمد مالکی، ابنصباغ، عبدالرحمن جامی، فضلالله روزبهانى خونجی، شمسالدین، ابنحجر وسیوطى و … اینها مهمترین شخصیتهایى هستند که از قرن نخست اسلامى تا قرن سیزدهم و چهاردهم یعنى دوران معاصر ما سردسته عصر خود هستند که لعن یزید را مطرح کردهاند و به صورتى علنى یزید را واجباللعن دانستهاند. این اکثریت.
اقلیت مخالف لعن
در مقابل اینها یک دسته اقلیت هستند که به دلایل متعدّد از انجام این کار سرباز زدهاند. مهمترین اینها را قبل از قرن پنجم به صورت تاریخنگارى داریم. یعنى از حادثه عاشورا که در میان اهل سنت پژواک ایجاد کرد و آنها را وادار به واکنش کرد، تا قرن پنجم به صورت تاریخى داریم. غیر مستقیم آمدهاند مسأله لعن یا عدم لعن را در قالب تاریخنگارى مطرح کردهاند. شما تاریخ طبرى را نگاه کنید مىآید که مسأله را به صورت مبهم مطرح کند، آمده است روایات متعددى آوردهاست؛ صحیح و ضعیف، روایات راست و بلاواسطه و یا دروغ و غیر قابل باور، همینطور در طبقات ابنسعد که سردسته تاریخنگارانى است که در مورد حادثه عاشورا دچار انحراف و تحریف و بدعتهایى شدهاست. همین ابن سعد مسأله لعن یا عدم لعن یزید را در قالب تاریخنگارى با بافتن روایات جعلى و متناقض و ارائه این روایات غیر قابل باور مطرح کرده است.
بعد از آن نیز داستان را ما همینطور در قالب تاریخنگارى به صورت غیرمستقیم مىبینیم. حتى شما ابنکثیر را در البدایه والنهایه ببینید، در قالب تاریخنگارى و معمولاً اظهار نظر کمتر مىکند و لعن یزید را زیر سؤال مىبرد. اما به صورت نظریهپردازى و تحلیلى ما از قرن پنجم و ششم به بعد شاهد آن هستیم. اولین شخص ابوحامد غزالى مىباشد. وى در احیاء العلوم مسأله عدم جواز لعن یزید را مطرح کرده است، که اگر کسى بپرسد یزید را مىتوان لعن کرد یا نه ایشان مىگوید: من نسبت به این مسأله ابهام دارم یا انکار مىکند. مىگوید: از کجا معلوم که یزید قاتل امام حسین(ع) بوده؟ اگر قاتل بوده از کجا معلوم قبل از موتش توبه نکرده باشد؟ که اگر کرده باشد «التائب من ذنب کمالا ذنب له» است، بنابراین نمىتوان او را لعنت کرد.
بعد از او همین امر را ابوبکر بن عربى مالکى در «العواصم من القواصم» بهصورت بسیار جدّى مطرح کرده است. اصلاً بیاناتى دارد، که بنابر تعبیر ابنخلدون، مىآید جورى توجیه مىکند و حدیث جعلى را بنابر منابع اهل سنت نقل مىکند، از همان منابع قدیمی، که پیامبراکرم(ص) فرموده است: بعد از من هر که شقّ عصاى مسلمین بکند، او را باید به قتل برسانید و نابود کنید ولو بلغ ما بلغ، هر که باشد. بنابراین یزید چنین کارى کرد!!
از آن به بعد مهمترین سردسته اینهایى که در طرفدارى یزید و عدم جواز لعن او نظر داده است، تقىالدین ابوالعباس احمدبن تیمیه است که ایشان همین نظریه را مطرح کرده است و براى اینکه نظرش را معتدل مطرح کند، مىگوید: یک دستهاى از مسلمانها هستند که اصلاً یزید را بالاتر از پیامبر مىدانند، دوستش دارند ولى یک دسته از رافضىها و شیعهها هستند که مسأله لعن و خصومت با یزید را مطرح مىکنند ولى بهترین نظر، نظر متوسطى است که ما نه لعن کنیم و نه او را دوست بداریم. در واقع او یک گزارش و دستهبندى جعلى را مطرح مىکند تا اینکه زمینهسازى روانى و فکرى در میان اهل سنت ایجاد کند و مىگوید: این مسأله کاملاً عادى است.
بعد از آن ابنخلدون با اینکه بر اینها مىتازد و مىگوید: نمىشود گفت که امام حسین(ع) با شمشیر جدش کشته شد. امام حسین(ع) عادل بود، امام بود و مسأله امر به معروف و نهى از منکر را تکلیف مىدانست. اما در عین حال مسأله شوکت در خلافت را مطرح مىکند و به نحو غیر مستقیم طرفدارى از یزید مىکند.
این مجموع نظریاتى است که قبل از دوران معاصر هست.
نظریات معاصرین
در دوران معاصر نیز همین اکثریت و اقلیت وجود دارد. در میان اقلیت ما تعدادى از افراد را مىبینیم که شخصیتى با عنوان استاد دانشگاه کویت کتابى نوشته است به نام «برائة یزید بن معاویه من دم الحسین» یا کتاب دیگرى را یکى از اساتید مصرى نشسته است با عنوان «اباطیل یجب أن طمح من التاریخ» یا کتابى ... مثل تاریخ اسلام دوره اموى و دوره عباسى و امم اسلامى را نوشته است و طرفدارى از یزید را به عنوان تاریخنگارى یا حتى بحثهاى جامعهشناسى و روانشناسى مطرح کردهاست.
ولى در میان معاصران اهل سنت باز هم اکثریت بیش از گذشته طرفدار لعن یزید مىباشد و طرفدار شهادت امام حسین(ع) و تجلیل از وى، که در رأس آنها سیدجمالالدین را جزو اهل سنت یا پذیرفته شده از سوى اهل سنت بدانیم در اینباره نظراتى دارد بسیار ظریف که اصلاً اسلام را «محمدی الحدوث و حسینى البقاء» مىداند. یا همینطور مرثیه بسیار زیباى مصلح دیگر اهل سنت اقبال لاهورى را داریم که اصلاً حادثه عاشورا را به عنوان جریانى بهحق که ریشه در دوران آدم دارد و از زمان آدم تا خاتم ادامه دارد مىداند. او حادثه عاشورا را از جهات گوناگونى قابل الگوگیرى و تا خاتم ادامه دارد مىداند و او حادثه عاشورا را از جهات گوناگونى قابل الگوگیرى و تجلیل مىداند. همینطور دانشمندان دیگرى در سراسر جهان اسلام جنوب شرق آسیا و جهان عرب و مصر داریم که البته در میان اهل سنت و نظریهپردازان آنها تفکرات جامعهگرایی، اقتصادى و حتى گاهى تفکرات چپى هم وجود دارد که متفکرین چپ و سوسیالیست یا ناسیونالیست هم هستند که اینها از جریان عاشورا خواستهاند وام بگیرند و به تجلیل عاشورا پرداختهاند.
بحث اخیرى که مختصر اشاره کنم بحث عملى است که اهل سنت چگونه عملاً نسبت به حادثه عاشورا برخورد کردهاند، وقتى ما نقاط مختلف جهاناسلام را مىبینیم و گذشته اهل سنت را مىبینیم، در گذشته اهل سنت نسبت به عاشورا همه با تجلیل و قدردانى برخورد کردهاند و این مىتواند یکى از عواملى باشد که پتانسیل بالاى عاشورا را براى گفتمان بینالمذاهب طرح کند. اهل سنت در جنوب شرق آسیا، اندونزی، مسأله تابوتکشان را دارند که کاملاً با فرهنگ ملىشان آمیخته است و آنها را سوگوار نشان مىدهد. همچنین مسأله نذر و نیت و روزه دارى. همینطور در آسیاى میانه عملاً سوگوارى در گذشته داشتهایم با عنوان عاشور و عاشورى در میان آنها با عنوان علمهایى مطرح مىباشد که نشان مىدهد آنها سوگوار هستند.
در قفقاز، در شمال آفریقا و در جهان عرب و خاورمیانه و حتى کشورهایى مانند پاکستان و افغانستان در میان اهل سنت و استانهاى کاملاً سنىنشین، ما سابقه عزادارى داشتهایم الان در صدهها و دهههاى اخیر هم دشمنان خارجى و هم بعضى متحجّرین در صدد هستند که با این مسأله مبارزه کنند و عزادارى اهل سنت را زیر سؤال ببرند و با آن مبارزه کنند.
والسلام علیکم ورحمة الله
مطالب مطرح شده در میزگرد در یاداشت بعدى خواهد آمد
مأخذ: سایت مرکز جهانى علوم اسلامى
امام على(ع) و ولادت در کعبه
فهمیدم توسّلم مستجاب شد
پاسخى بر سخنان و ادعاهاى مولوى خیرشاهى
چرا دست بسته نماز نمىخوانیم؟
بررسى ادله خلافت ابوبکر
پاسخ دکتر عصام العماد به برخی شبهات
اعتراف عامّه به وفات حضرت زهرا(س) با عدم رضایت از شیخین
دنیاى اسلام بدون وهابىها
آیا پاره تن رسول خدا (ص) اولى به مراعات نبود؟!
ما بودیم که نگذاشتیم حق به اهلش برسد!
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 6
کل بازدید :358484
مناظره دکتر قزوینی با مولوى مرادزهی [149]
شهادت 8 شیعه یمنى در مسجد [114]
اندیشمند لبنانى: امام خمینى رفت اما اندیشه او تا ابد زنده است [93]
بیانه 22 وهابى علیه ایران و حزب الله [117]
افتخار میکنم عضو «حزب ولایت فقیه» باشم [99]
نصرالله به آرامش در گفتار معروف است [105]
محاصره شیعیان پاکستانی 7 ماهه شد [112]
جسارت معلم وهابى در عربستان به حضرت زهرا (س) [141]
شهادت پنج جوان دیگر شیعه در کویته پاکستان [136]
انتقاد شدید هیکل از اعراب [168]
عثمان را الگو قرار بده وکنارهگیرى مکن [138]
مظلومنمایى 14مارس و معرکهگردانى العربیه [118]
حمله به یک رییس جمهور عربى به اتهام شیعه شدن؟! [216]
پاسخ به فتنه با سرعت فیبر نورى [108]
[آرشیو(135)]
رهیافتگان به مکتب اهل بیت
امامت و خلافت
پرسش و پاسخ
وهابیت رو به افول
مکتب اهل بیت
اهل سنت و اعتقاداتشان
اخبار و مناسبتها
عاشق آسمونی
نمازخانه بوستان بهاره
بندیر
سجاده ای پر از یاس
دنیاى جوانى
TOWER SIAH POOSH
دختری در راه آفتاب
یاران
بوی سیب
پرتو
جاء الحق و زهق الباطل
بهارستانه
manna
ساحل نشین اشک
مشاوره
لـعل سلسبیل
زورخانه بابا علی
فدایى سید على
عشق سرخ
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
منصور
کوثر بیکرانه
جمهوریت
حقوق و حقوقدان
esperance
شمیم
به یاد لاله ها
کوثر
دم مسیحایى
کبوترانه
نیلوفرآبى
موسسه فرهنگی وصال شهدا
با من حرف بزن
حزب اللهی مدرنیته
کجایید ای شهیدان خدایی
عاشقان على و فاطمه
14 معصوم
خدا
موتور سنگین
شهید امر به معروف زوبونی
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
حسین جان
خلوت تنهایی
احادیث
لبیک یا مهدی، یا خامنه ای
وبلاگ ایران اسلام
روح .راه .ارامش
اهل سنت واقعى
کریمه اهل بیت
کوثر
نقد وهابیت
همگرایی شیعه و اهل سنت
هیأت پیام آوران عاشورا
لیست وبلاگهاى به روز شده
دهه فجر
نسیم رضوان
وبلاگ خونه دانشجویی تاکستان
کوچهام مهتابى است
شیعیان
فاطر سبز